کد مطلب:140532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

واقعه منزل حران
یكی از منازل كاروان اسراء در راه شام منزل حران [1] است صاحب روضة الشهداء می نویسد: چون لشگر ابن زیاد به منزل حران رسیدند اهل آن بلد به استقبال برآمدند بر بلندی و پستی مشغول تماشای اسیران شدند و در آن مكان تلی بود كه در بالای آن خانه شخص یهودی بود كه او را یحیی یهودی حرانی می نامیدند و نیز این مرد از جمله تماشائیان به تفرج آمده بود فقام علی الطریق یتصفحهم یتفرج فیهم حتی مروا علیه بالرؤس بر سر راه ایستاده تماشای اسیران می كرد تا آنكه همه گذشتند و سرها را نیز عبور دادند در میان سرها ناگاه چشمش بر سر امام علیه السلام افتاد كه چون ماه تمام بر سر نیزه تر و تازه است فلما امعن النظر فیه رای ان شفتیه یتحركان و سمع كلامه علیه السلام درست به نظر معنی نگاه كرد بر سر نورانی حضرت دید لبهای مباركش حركت می كند پیش رفت گوش فرا داد این كلمات به سمع او رسید كه می فرمود و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون یحیی تعجب نموده كه چگونه سر بریده حرف می زند البته این سر یا سر پیغمبر است یا وصی پیغمبر پرسید ای مردم شما را به خدا این سر كیست و نامش چیست؟

گفتند سر حسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام است كه مادرش دختر محمد است یحیی با خود گفت اگر دین جدش بر حق نبود این برهای از وی ظهور نمی كرد پس


به آواز بلند فریاد كرد اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و ان ابنه هذا من اولیاء الله ای مردم گواه باشید كه محمد صلی الله علیه و آله بر حق و پسر شهید او بر حق و اهل حرم او بناحق بی حجاب و بی نقاب مانند اسیران فرنگ بر شترها سوارند ثم عمد الی عمامته پس دست برد عمامه خود را كه از جنس كتان مصری بود برداشت و او را قطعه قطعه ساخت بنزد خواتین مكرمات و بنات محترمات آورد آن قطعات را تقسیم كرد كه حجاب صورت كنند ثم عمد الی جبته پس دست آورد جبه خود را از بر بیرون آورده به دوش امام بیمار علیه السلام انداخت فرستاد هزار درهم زر آوردند پیش كش امام چهارم علیه السلام نموده عرض كرد فدایت شوم این زرها را به مایحتاج خود در دار غربت و اوقات كربت صرف نمائید لشگر ابن زیاد چون این محبت را از یهود دیدند بانگ بر وی زدند كه یا هذا این چه كار است می كنی دشمنان والی شام را محبت و حمایت می كنی از گرد این اسیران دور شو و الا سرت را جدا می كنیم یحیی از این كلام در غضب شد اخذته الغیرة و جذبته المحبة غیرت ایمان بر آن تازه مسلمان غلبه كرد جذبه محبت اهل بیت رسالت وی را جذب نمود رو كرد به جماعتی كه از نوكرها و خدام وی بودند گفت شمشیر مرا بیاورید و اسلحه بر خود راست كنید تكبیرگویان بر آن بدكیشان حمله كنید شمشیر یحیی را آوردند آن شیر شكاری شمشیر خونبار خود را از غلاف كشیده فسنله عن غمده و نظر الی فرنده فصاح باعلی صوت الله اكبر بزرگست خدای محمد این بگفت و با جماعت خود حمله بر جماعت كفر كرد یحیی پنج نفر را از دم شمشیر گذراند غلامان وی نیز جمعی را مقتول و برخی را مجروح نمودند فجاشوا علیه و جعلوه فی مثل الحلقه لشگریان ابن زیاد بر او حمله آوردند و آن تازه مسلمان را در میان گرفتند فضربوه بالسیف و السنان و رشفؤه بالأحجار و النبلان از اطراف و جوانب نیزه و شمشیر و سنگ و تیر بر بدنش زدند غلغله در جمعیت افتاد خبر بگوش اهل بیت رسالت رسید كه آن جوان تازه مسلمان را


لشگر ابن زیاد در میان گرفته اند دارند می كشند یحیی ضربت های پیاپی خورد و سلام داده بعد به دارالسلام آخرت روی نهاد یك سلام به سر مطهر امام علیه السلام و یكی به فرزند امام علیه السلام داد معین الدین در روضه می نویسد كه مرقد پاك یحیی در دروازه حران معروف است به مقبره ی یحیی شهید و یستجاب الدعاء عند ترتبه در سر قبر او هر دعائی رد نمی گردد و مستجاب می شود



در هر دو جهان گر آبرو می طلبی

بگذر بسر خاك شهیدان درش




[1] حران بر وزن شداد چنانچه در قاموس آمده شهري است در شام